کد مطلب:315170 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:200

لطف و عنایت حضرت اباالفضل به شراب خوار
3- این جریان را شاید اكثرا شنیده باشید:

در زمان طاغوت در تهران ایام محرم یك روحانی، آخرین منبر او نزدیك میدان شوش بود، آنجا مركز دزدان و شراب خواران و مستان بود. آنها نه عاشورا نه ماه رمضان می دانستند، مثل حیوان عرق زیاد می خوردند. گاهی هم به یكدیگر حمله می كردند، حتی كار به قتل هم می انجامید.

خلاصه، یك آقای روحانی، به نام شیخ محمد تهرانی می خواست از آنجا عبور كند، یك جوان غول پیكر مست یك شمشیر - یا خنجر - بزرگ در دست داشت. وقتی به شیخ می گوید: بیا اینجا.

شیخ از ترس، كلمه شهادتین به زبان جاری می كند و می بیند چند نفر مست، شراب نوشیده اند، یكدیگر را فحش می دهند.

خلاصه، به شیخ می گوید: آقای شیخ! امشب یك روضه برای من بخوان.

شیخ می گوید: آقا! روضه خواندن مستمع می خواهد، فرش می خواهد و منبر می خواهد.

گفت: من همه چیز می شوم. آنگاه خنجر را بر زمین زد و خم شد و گفت: این منبر، روی پشت من بنشین.



[ صفحه 389]



اینجا روح در بدن شیخ نمانده است، شیخ می گوید: چه روضه ای بخوانم؟

او می گوید: من جوانم، روضه ی جوان مرد را بخوان، جوان مرد كربلا علمدار حسین علیه السلام عباس علیه السلام را بخوان.

آقای شیخ مقداری صحبت كرد. آنگاه از فضایل حضرت اباالفضل العباس علیه السلام گفت و ذكر مصیبت حضرت عباس علیه السلام را شروع كرد، آن جوان آن چنان ناله می زد گریه می كرد و می گفت: یا عباس! آلوده شده ام، مرا دریاب.

آقای شیخ گوید: آمدم پایین و چند تا دعا كردم. او اشك چشم هایش را پاك كرد، پنج تومان هم به من داد و گفت: برو كسی با تو كاری ندارد.

آقای شیخ گفت: نعلین در بغل گرفتم، رفتم و با سرعت از آن خیابان فرار كردم. گوینده كه یكی از ائمه ی جماعت تهران بود. در ادامه می گفت: شش ماه بعد در خواب دید كه مردم از پل صراط عبور می كنند، همین آقا جزو گنه كاران بود، او را جدا كردند و گفتند: این آقا منبر برای اباالفضل علیه السلام شده است.